قلم مجازی

وبلاگ شخصی مجتبی اسمعیل زاده (دغدغه های یک بسیجی)

قلم مجازی

وبلاگ شخصی مجتبی اسمعیل زاده (دغدغه های یک بسیجی)

قلم مجازی

یادمان باشد ...
نوشتن ما را در تاریخ پر از تلاطم بشر ماندگار خواهد کرد زیرا وقتی قلم را بر کاغذ روان نمائیم و شروع به نوشتن کنیم، برای انسان های امروز مفید و برای آیندگان تأثیرگذار خواهیم بود.
قطعاً نوشته ها، یادداشت ها و تحلیل های ما کامل نیست اما در بحران ها و ترویج شبهات، به دیگران کمک می کند تا نسبت به خبرهای پراکنده و کم اهمیت بی تفاوت باشند و در ذهن و قلبشان، حق را از باطل تمییز دهند و به سمت تعالی رشد نمایند.

و شما ای عزیزان جان ...
این حقیقت همیشه روشن را از برادرتان تا ابد به یادگار داشته باشید که اگر چه نوشتن مهم است اما برای رسیدن به این مهم به سه حجاب نیازمندیم.
اولاً هر اندازه مطالعه کنیم، چشمانمان در مقابل جلوه های شیطانی حجاب می کند.
ثانیاً هر اندازه شنوا باشیم و مخاطب دغدغه های روزگار قرار گیریم، گوش هایمان در مقابل غنای شیطانی حجاب می کند.
ثالثاً هر اندازه سکوت کنیم و صبر پیشه نمائیم، زبانمان در مقابل لغویات شیطانی حجاب می کند.

آری ...
تا از اندک زمان مان در شبانه روز استفاده نکنیم و متون فاخر را نخوانیم، در خواب عمیق سیاست زدگی غرق شویم و دغدغه های مردمان نازنین مان را نشنویم و با شتاب زدگی برگرفته از انتقام، زبان بگشاییم و تیر سخن را کورکورانه روانه کنیم نمی توانیم "بنویسیم" .

برادرتان؛ "مجتبی اسمعیل زاده ساروکلایی"

شماره تماس : 09115942038
ایمیل : mojtabaes1372@gmail.com
اینستاگرام : m_esmaeilzadeh72

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

از ماست که بر ماست

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۵۵ ق.ظ

باید قبول کرد که خیلی از ماها دغدغه نداریم و دچار روزمرگی شدیم اما همینکه بهمون یکذره فشار میاد ، با جملات زیر خودمون رو خالی میکنیم :

 

... توی این مملکت خراب شده 

... سر قبر ...

خاک بر سر ...

تف تو غیرت ...

 

باید قبول کرد که خیلی از ماها برای درست شدن اوضاع کار خاصی انجام ندادیم. نه انتخاب درستی داشتیم و نه انتقاد بجایی ... اما تا دلتون بخواد فقط ادعا کردیم و ادعا کردیم و ادعا ...

فکر کردیم چون لیسانس داریم خیلی میفهمیم یا اینکه چون توی حوزه علمیه درس خوندیم پس به بالایی ها وصلیم اما ماها فقط داشتیم خودمون رو گول میزدیم و نهایتا با اشتباهاتمون زندگی خیلی هارو تباه کردیم.آخرش هم برای اینکه کسی یقه مارو نگیره با طرح مسائل حاشیه ای فرار رو به جلو کردیم!

 

باید خیلی چیزهارو قبول کرد ؛ قبول کرد که خیلی از ماها باعث این اوضاع آشفته هستیم و حالا که کمی بهمون فشار اومد فحشش رو به یکی دیگه میدیم ؛فحش میدیم و فحش میدیم و فحش ...!!!

 

باید قبول کنیم کنسرت و ورزشگاه رفتن خانم ها و حجاب و ... از جایی توی ادبیات سیاستمدارها اومد که ماها نسبت به مسائل اصلی بی تفاوت شدیم و بدنبال دستیابی به خوشبختی های کاذب ، تا تونستیم به شعارهای هنجار شکنانه رای دادیم و رای دادیم و رای دادیم ... از طرف دیگه شاید هم خیلی از ماها نسبت به این مسائل آگاه هستیم اما سست و بی عمل شدیم.

به هرحال با اینکه من خیلی چیزهارو نمیدونم اما یک چیزی رو خیلی خوب میدونم که طبق آیه قرآن سرنوشت قومی عوض نمیشود مگر آنکه خودشان بخواهند ...

بله ... باید قبول کرد که : از ماست که بر ماست!!!

نظرات  (۳)

هیچ فرقی نداره. به هر کی رای می دادی، وضع همین بود
احمدی نژاد رو دیدیم
روحانی هم دیدیم
بعدی ها را هم می بینید
و یکهو می بینید عمر این همه جوان و مردم رفته و فقط افسوس و درد در زندگی دیدن
حیف اون همه شهید
پاسخ:
نمیشه گفت فرقی نمیکنه.قطعا رای ما تاثیر داره
برادر گرامی. فرق ندارد. من دلیل برایتان می اورم و خودتان فکر کنید و قضاوت کنید.

بهترین سال‌های جوانیم درس خواندم و کار کردم. زمان سربازی در کنار خدمت، کار می‌کردم و شب‌ها خسته‌وکوفته فقط برای خواب به منزل یکی از اقوام برای خواب می‌رفتم. دختر در خانه داشتند و درست نبود در جمع خانوادگی مزاحمشان باشم.

سال 1388 فارغ‌التحصیل شدم. آن موقع 22سالم بود: دقیقاً چیزی حدود ده سال پیش. در این ده سال خدمت سربازی رفتم و کنارش کار کردم.

بعد از فارغ‌التحصیلی در مقطع کارشناسی، ترجیح دادم به جای اینکه از سر بیکاری(یا تن ندادن به کارهای سطح پایین به خاطر اینکه درس دانشگاهی خواندم همانند خیلی از جوانان امروز که بعضاً به جای تلاش و کار، دائم برای کنکور ارشد و دکترا می‌خوانند و معلوم نیست کی می‌خواهند این تحصیل را تمام کنند تا دستشان در جیب خودشان برود.) بروم دوباره ادامه تحصیل بدهم، وارد بازار کار شوم.

در شرکت‌های خصوصی متعدد کار کردم و افراد شاغل در بخش خصوصی، خوب می‌دانند کار در بخش خصوصی یعنی چه؟

عدم امنیت شغلی
پرداخت‌های نامنظم حقوق
فاصله افتادن بین بیمه‌های رد شدۀ تأمین اجتماعیِ فرد
نداشتن قرارداد کار درست و حسابی
حق‌خوری‌ها از نیروی کار در بخش خصوصی

تازه حالا ببینید کسایی که بیکار بودند چقدر خسارت دیدند؟
برای کی تو این مملکت مهم بود؟

فقط خدا می‌داند در این شرکت‌های خصوصی چقدر سختی کشیدم. فقط خدا می‌داند هر زمان شرکتی که کار می‌کردم مشکلی پیدا می‌کرد، تا پیدا کردن شغل بعدی چقدر استرس و ناراحتی داشتم.

فقط خدا می‌داند وقتی تهران دور از خانواده لنگ پول بودم، پدرم برایم پول واریز می‌کرد و می‌گفت: نگران نباش. خدا شاهد است الان که این کلمات را تایپ می‌کنم، اشک چشمانم را خیس کرده و می‌گویم، اگر پدرم نبود... .

خدا شاهد است حتی یک هفته در بازار تهران، کارگری ساده کردم که فقط سرم جلوی پدرومادر بلند باشد که از کار عار ندارم.

خدا گواه است چند جای دولتی آزمون برای استخدام دادم و یا برای گزینش رفتم، اما به خاطر نداشتن پارتی نشد.

استخدام ریاست جمهوری قبول شدیم. گفتند قبولی در گزینش گواهی سوپیشینه و مدارک بیار
عقد کردیم...
بعد دیدیم سرکاری بوده

عقد بهم خورد..
زندگی من از هم پاشید...

کی جواب این خسارت رو داد؟
کی جواب دردهای من رو داد؟

خدا می‌داند یک‌بار تا یک‌قدمی استخدام در نهاد ریاست جمهوری هم رفتم و حتی گفتند سوءپیشینه بیاورید و کارتان حل است؛ اما بعد که مدارک را دادیم و کلی دوندگی کردیم و خبری نشد، فهمیدیم سرکار بودیم و سیاهی لشکر برای استخدام یک عدۀ خاص.

حالا هم استخدام نیم‌بندی هستیم که اصلاً نمی‌دانیم فردا چه خواهد شد.

نگرانم. شاید ایمان من ضعیف است، اما وقتی اوضاع کشور و مملکت را می‌بینم، نگران می‌شوم که نکند در این شرایط من و امثال بنده که جز خدا کسی را نداریم، لگدخور زمانه شویم و دستمان جایی بند نباشد و خدای نخواسته محتاج نان شب شویم.

بارها مزۀ بیکاری و از جیب خوردن را چشیده‌ام؛ فقط یک مرد می‌فهمد این درد، چقدر انسان را نابود می‌کند.

تا 29سالگی و با این شرایط غیرثبات‌دار شغلی، پدرومادرم عملاً نتوانستند حتی به تعداد انگشتان دست برای من جایی خواستگاری بروند و یا حتی صحبتی کنند که ما را به منزل راه بدهند:

آیا 22سالگی تا 29سالگی زمان کمی است؟

هدف من دردودل نبود
اینطور مواقع، یا می گویند غرغر نکنید یا اینکه حواله می دهند به آخرت!
این چه برخوردی هست؟
زندگی ، خوشبختی و آرامش همه اصلا مهم نیست؟

ما نوکر امام حسین هستیم
ولی دین و مساجد را باور کنیم یا این همه دزدی و بی عدالتی رو؟

واقعا چنددرصد مردم در ایران دارند زندگی می کنند و چند درصد فقط زنده اند؟
پاسخش با خودت برادر من
پاسخ:
برادر من ... همه حرفات رو قبول دارم.شما درست میگی و خیلی سخته اینهمه فشار تحمل کردن. ان شاء الله همه چیز درست میشه پس غصه نخود
راست میگید
درست می شه
وقتی 70سالمان شد و همه زندگی نابود شد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی